برای خرید به ادامه بروید

35 تومان


واکنش امام صادق در برابر مرگ فرزند


حضرت صادق علیه السلام فرزندى داشت، روزى در مقابل ايشان راه مي رفت که ناگهان غذا درگلويش گير كرد و از دنيا رفت. امام گريه كرده، فرمود: خدايا، اگر اين را گرفتى، بقيه را باقی گذاشتى و اگر گرفتارى مي دهى نجات نيز مي بخشى. بچه را پيش زنان بردند. همين كه چشمشان به او افتاد، شروع به ناله و فغان كردند. امام آنها را قسم داد كه فغان و ناله نكنند. وقتى او را براى دفن بردند، امام فرمود: منزه است خدایى كه فرزندان ما را مي كشد ولى محبت ما به او بيشتر مى‏ شود، و پس از دفن فرمود: پسرم، خدا قبر تو را وسيع نمايد و تو را به خدمت پيامبر برساند. و فرمود: ما خانواده‏اى هستيم كه هر چه دوست داريم را براى کسانی که دوستشان داریم، از خدا تقاضا مي كنيم، او نيز به ما عطا مي كند. اگر او وضعى را كه ما دوست نداريم، برای محبوبان ما صلاح بداند، ما نیز راضى هستيم.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:36
شفاعت ما به کسی که نماز خود را سبک بشمارد،نخواهد رسید


ابو بصير گفت: خدمت ام حميده رسيدم كه به خاطر در گذشت‏ حضرت صادق علیه السلام به او تسليت بگويم، شروع به گريه كرد، من نيز از گريه او اشكم جارى شد. گفت: اگر امام را در هنگام شهادت ‏می دیدی، چيز عجيبى را مشاهده مي كردى. گفت: امام صادق چشم باز كرد و فرمود: بگویيد هر كس با من نسبت خويشاوندى دارد، بيايد. همه را جمع كرديم، نگاهى به آن ها نموده و فرمود: «ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة» شفاعت ما به كسى كه نماز خود را سبك بشمارد نخواهد رسيد.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:35
ناسپاسی
| ادامه مطلب...

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديدٌ [ ابراهيم 7]
اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر كنيد، مجازاتم شديد است!
ناشکری و ناسپاسی، در برابر نعمت‌ها باعث زوال و نابودی آنها می‌شود.
داستانك:
در روایتی از امام صادق(عليه السلام) به این مضمون وارد شده که می فرمایند:
من بعد از غذا انگشتان دست خود را می لیسم به‌طوری که می ترسم خادمم مرا در این حالت مشاهده کند و پیش خود فکر کند که این کارم از روی حرص من به غذا می باشد، در حالی‌که این‌گونه نیست.
امام صادق (عليه السلام) در ادامه ی این روایت، علّت کار خود را ذکر می کند و می فرماید:
در گذشته مردمی زندگی می‌کردند که دارای چشمه‌سارها و نعمات فراوان بودند، به‌طوری که آن‌ها از مغز و جوانه گندم برای خودشان، نان درست می کردند؛ ولی آنها به‌خاطر وفور نعمت با نان محل مدفوع کودکانشان را پاک می کردند؛ تا اینکه کوهی از این نانها جمع شده بود...

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:34
آن خداوند است...
| ادامه مطلب...

از محمّد بن عجلان نقل شده كه گفت:

فقر و فاقه سختى بمن روى آورد و مقروض شدم كه طلبكار فشار مى‏آورد و بشدت درخواست طلب خود ميكرد، و دوستى نداشتم كه چاره امر مرا بنمايد، ناچار تصميم گرفتم بنزد حسن بن زيد كه والى مدينه بود و با او آشنائى داشتم بروم، چون روانه شدم در بين راه برخورد كردم به محمد بن عبد اللَّه بن‏ امام محمّد باقر عليه السّلام بمن فرمود:
شنيده‏ام سخت به فقر وفاقه و قرض مبتلاشده‏اى، به چه كسى اميدوارى كه رفع گرفتاريت نمايد؟
گفتم حسن بن زيد!
فرمود: پس حاجت تو روا نخواهد شد زيرا بايد توجه به آن كسى پيدا كنى و اميد از او داشته باشى كه أقدر الاقدرين و أكرم الاكرمين باشد و آن خداوند است. همانا شنيدم از عموى بزرگوارم حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام كه مي فرمود:

خداى تعالى وحى فرمود بيكى از پيغمبران خود كه:
به عزت و جلالت و عظمت خودم قسم، قطع ميكنم اميد هر اميدوار بغير خودم را و او را لباس خوارى و مذلت ميپوشانم و از عطا و فضل و بخشش و درگاه خودم دور ميكنم،
آيا چشم بغير من دارد بنده من در رفع شدائد؟! و حال آنكه (دفع و رفع) همه شدائد و سختيها در دست (قدرت) من است،
و آيا اميد بغير من دارد و درب خانه غير مرا ميكوبد؟! و حال آنكه كليد همه درب‏ها در كف اختيار منست، همه درب‏ها بسته است بجز درب رحمت من كه هميشه گشوده است از براى هر كه مرا بخواند،
پس كيست كه در بلا اميد بمن داشته باشد و من او را ببلا واگذارم! آيا نمى‏بيند كه من پيش از سؤال كردن عطا ميكنم.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:33
عزت نفس


مفضّل با فشار سخت زندگی روبرو شده بود ،فقر وتنگ دستی ، داشتن قرض و مخارج سنگین زندگی اورا آزار می داد،درمحضر امام صادق (ع)لب به شکایت گشود وبیچارگی های خود را موبه موتشریح کرد "فلان مبلغ قرض دارم،فلان مشکل دارم ،متحیّرم چه کنم و...."خلاصه در آخر کلامش از امام صادق(ع) در خواست دعا کرد . امام (ع)به کنیزش دستور دادند یک کیسه اشرافی که منصور برای وی فرستاده بود بیاورند ،بعد این کیسه را در اختیارمفضّل قرار می دهد،مفضّل رو به امام(ع) خطاب کرده می گوید: "آقا مقصودم آنچه در حضور شما گفتم دعا بود."
حضرت می فرمایند :"بسیار خوب دعا هم می کنم ،امّا این را بدان؛ هرگز سختی های خود را برای مردم تشریح نکن اولین اثرش این است که وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای واز روزگار شکست یافته ای،در نظر ها کوچک می شوی وشخصیّت واحترامت از میان می رود.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:30
خرید نان به نرخ روز
| ادامه مطلب...

امام صادق عليه السلام به معتب مسؤ ول خرج خانه خود فرمود:
- معتب اجناس در حال گران شدن است ما امسال در خانه چه مقدار خوراكى داريم ؟
- معتب : عرض كردم :
- به قدرى كه چندين ماه را كفايت كند گندم ذخيره داريم .
- آنها را به بازار ببر و در اختيار مردم بگذار و بفروش !
- يابن رسول الله ! گندم در مدينه ناياب است ، اگر اينها را بفروشيم ديگر خريدن گندم براى ما ميسر نخواهد شد.
- سخن همين است كه گفتم ، همه گندم ها را در اختيار مردم بگذار و بفروش !
معتب مى گويد:

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:28
خدا کیست
| ادامه مطلب...

روزی مردی خدمت امام جعفر صادق علیه السلام رفت و عرض کرد: ای پسر رسول خدا، خدا را برایم ثابت کن.
امام به او فرمود: آیا تا به حال به مسافرت رفته ای؟
مرد عرض کرد: بلی، امام فرمود: سوار کشتی شده ای؟
مرد گفت: بلی
امام فرمود: آیا تا به حال اتفاق افتاده که کشتی شما غرق شود و کشتی دیگری برای نجات شما موجود نباشد و تو نیز شنا بلد نباشی که بتوانی خودت را نجات دهی؟
مرد گفت: بلی.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:25
یک جهان در یک جسم
| ادامه مطلب...

روزى يك نفر نصرانى به محضر مبارك امام جعفرصادق عليه السلام شرفياب شد و پيرامون تشكيلات و خصوصيّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح كرد؟
امام جعفر صادق عليه السلام در جواب او اظهار داشت :
خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه تركيب كرده و آفريده است ، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان ، و 360 رگ مى باشد.
رگ ها جسم انسان را سيراب و تازه نگه مى دارند، استخوان ها جسم را پايدار و ثابت مى دارند، گوشت ها نگه دارنده استخوان ها هستند، و عصب ها پى نگه دارنده گوشت ها مى باشند.
سپس امام عليه السلام افزود:
خداوند دست هاى انسان را با 82 قطعه استخوان آفريده است ، كه در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و در كف دست 35 قطعه ، در مچ دو قطعه ، در بازو يك قطعه ؛ و شانه نيز داراى سه قطعه استخوان مى باشد.
و همچنين هر يك از دو پا داراى 43 قطعه استخوان است ، كه 35 قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و يك قطعه در ران .

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:23
گشایش بعد از صبر
| ادامه مطلب...

بانوي بينوايي ، يگانه پسرش به سفر رفته بود ، و سفر او طولاني شد . او سخت نگران شده بود و به حضور امام صادق عليه السلام آمد و گفت : پسرم به مسافرت رفته و سفرش بسيار طول كشيده و هنوز برنگشته و بسيار نگرانم .
امام فرمود : اي خانم صبر كن ، در پرتو آن خود را نگهدار . آن بانو رفت و پس از چند روز انتظار باز پسرش نيامد ، كاسه صبرش لبريز گرديد و به محضر امام آمد و گفت : پسرم نيامده ، سفرش طول كشيد ، چه كنم ؟ امام فرمود : مگر نگفتم صبر و مقاومت كن . گفت : سوگند به خدا صبرم به درجه آخر رسيده و ديگر تاب و توان صبر را ندارم !
فرمود : اكنون به خانه ات برو كه پسرت آمده است . او سراسيمه به سوي خانه اش رفت ، و ديد پسرش از مسافرت بازگشته است ، بسيار خوشحال شد و با خود گفت : مگر بر امام وحي نازل مي شود ، او از كجا فهيد كه پسرم آمده است ؟ ! بروم اين موضوع را از خودش بپرسم .

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:21
مفضل بن عمر و کبوتر بازان[تحقیر]
| ادامه مطلب...

روزي نامه اي به امضاي عده اي از بزرگان شيعه به دست امام صادق عليه السلام رسيد كه چند نفر از آنان خود حامل نامه بودند . 
شكايت درباره رفاقت (مفضل بن عمر) وكيل امام صادق عليه السلام در كوفه با عده اي كبوتربازان و به ظاهر بي بند و بار بود . 
امام عليه السلام پس از خواندن نامه ، نامه اي دربسته به وسيله همان چند نفر براي مفضل فرستاد . از حسن اتفاق موقعي نامه رسيد كه امضاء كنندگان در خانه او بودند . 
او نامه را در حضور آنان باز كرد و خواند و سپس به دست آنها داد . آنان از مضمون نامه مطلع شدند كه امام در اين نامه تنها دستور چند قلم معامله به مفضل داده كه انجامش مستلزم رقمي درشت پول نقد مي باشد ، و مفضل بايد آن را تهيه كند؛ و درباره رفاقت مفضل با آنان در نامه امام هيچ اشاره اي نشده بود . 
چون مساءله پول بود ، آنها سر بزير انداخته و گفتند : بايد پيرامون اين پول زياد فكر كنيم و بعد عذرخواهي هم كردند . 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:20
وسواس در وضو


يكي از مسلمانان در وضو گرفتن وسواس داشت يعني چندين بار اعضاء وضو را مي شست ، ولي به دلش نمي چسبيد و آن را نادرست مي خواند و تكرار مي كرد .
عبدالله بن سنان مي گويد : به حضور امام صادق عليه السلام رفتم و از آن مسلمان صحبت كردم و گفت : با اين كه او يك مرد عاقل است در وضو گرفتن وسواس دارد .
امام فرمود : اين چه عقلي است كه در او وجود دارد ، و چگونه مرد عاقلي است ، با اين كه از شيطان پيروي مي كند !
گفتم : چگونه از شيطان پيروي مي كند ؟
فرمود : از او بپرس اين وسوسه كه به او دست مي دهد ، و وسواسي كه دارد از چيست ؟ خود او در جواب خواهد گفت : از كار شيطان است



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:15
یکی از رموز استجابت دعا


حضرت صادق علیه السلام فرمودند: عابدی از بنی اسرائیل سه سال پیوسته دعا می کرد تا خداوند به او پسری عنایت کند؛ولی دعایش مستجاب نمی شد. روزی عرض کرد: خدایا! من از تو دورم که سخنم را نمی شنوی یا نزدیکی ولی جوابم را نمی دهی؟!

در خواب به او گفتند: سه سال است خدا رابا زبانی که به فحش وناسزا آلوده است می خوانی،اگر می خواهی دعایت مستجاب شود فحش وناسزا را رها کن، از خدا بترس،قلبت را از آلودگی پاک کن و نیت خود را نیکو گردان.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: او به دستورات عمل کرد، آن گاه خداوند دعای او را اجابت کرد و پسری به او داد



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:14
بنده چه ساعتی از شبانه روز به خدا نزدیک تر است


از امام صادق عليه السلام سوال شد:
يابن رسول الله ! بنده در چه ساعتى از شبانه روز به خدا نزديك است ؟ و خداوند در چه موقعى به بنده اش نزديك است ؟
امام فرمود:
هنگامى كه بنده اى در دل شب از خواب بر مى خيزد و وضو مى سازد و به نماز و دعا مى ايستد و با خالق خويش به راز و نياز مى پردازد، در آن حال است كه از عرش خداوند ندا مى رسد كه اى بنده من ! تو پروردگار خود را مى خوانى ، همانا احسان و هديه و عنايت الهى از آسمان بر تو مى بارد، در حالى كه فرشتگان خدا گرداگرد تو را فرا گرفته اند. اگر مى دانستى كه با چه كسى به راز و نياز مشغول هستى ، از نماز دست نمى كشيدى و از نماز سير نمى شدى

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:12
پاداش مصافحه
| ادامه مطلب...


امام صادق (ع ) فرمود:
پيامبر (صلي الله عليه و آله ) در جايي عبور مي كرد، با حذيفه (يكي از مسلمين ) ملاقات نمود، دست به طرف حذيفه دراز كرد تا با او مصافحه كند (يعني دست به دست او بدهد).
حذيفه ، دست خود را كشيد.
پيامبر (صلي الله عليه و آله ) به او فرمود: ((من دستم را به سوي تو گشودم ، تو دستت را كشيدي و از من بازداشتي ؟!)).
حذيفه عرض كرد: ((اي رسول خدا ! مردم مشتاقند و افتخار مي كنند كه دست به دست تو دهند و مصافحه كنند، ولي من عذر داشتم عذرم اين است كه  جنب هستم ، نخواستم در اين حال ، دستم با دست شما تماس پيدا كند)).

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:8
گره گشایی
| ادامه مطلب...

ابان بن تغلب ، از ياران نزديك امام صادق (ع ) است ، مي گويد: با امام صادق (ع ) در مكه بودم ، همراه آن حضرت ، مشغول طواف كعبه شديم ، در اين وقت يكي از شيعيان ، از من تقاضا كرد كه همراه او براي برآوردن حاجتي كه داشت ، برويم .
من به طواف ، ادامه دادم ، او اشاره كرد، ولي من به او توجه نكردم زيرا دوست داشتم امام صادق (ع ) را تنها نگذارم .
او بار ديگر اشاره كرد، امام متوجه اشاره او گرديد، به من فرمود: او با تو كاري دارد؟
گفتم : آري ، فرمود او كيست ؟
گفتم : از دوستان ما است ، شيعه است .
امام كه متوجه شده بود، او كار لازمي دارد، فرمود: نزد او برو.
عرض كردم : طواف را قطع كنم .
فرمود: آري .

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:5
عاقبت تکبر و حسادت
| ادامه مطلب...

حضرت عيسي با يقين خالصانه گفت:
(بسم الله) و بر روي آب حركت كرد!
مرد كوتاه قد، هنگامي كه ديد عيسي بر روي آب راه مي رود، با يقين راستين گفت:
بسم الله، و روي آب به راه افتاد تا به حضرت عيسي رسيد. در اين حال مرد دچار خودبيني و غرور شد و با خود گفت:
عيسي روح الله روي آب راه مي رود و من هم روي آب راه مي روم، بنابراين، عيسي چه فضيلتي بر من دارد؟ هر دو روي آب راه مي رويم.
همان دم يك مرتبه زير آب رفت و فريادش بلند شد:
(اي روح الله مرا بگير و از غرق شدن نجاتم ده!)
 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: امام صادق,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 18:3

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.